Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-04-28@19:56:32 GMT

خانه برای شما چه مفهومی دارد؟

تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۹۰۸۷۷۲

خانه برای شما چه مفهومی دارد؟

خانه به چکار آدمی می‌آید و چه طور بنایی را می‌شود خانه نامید؟هر جا که سر پناه است و شب همه اعضا کنار هم گرد می‌آیند و می‌خوابند خانه است؟؛ این پرسش‌هایی است که با دیدن نمایش اجاره نشین‌ها نوشته معین‌الدین عشاقی در ذهن شکل می‌گیرد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، محمد رضا رهبری در یادداشتی با موضوع نگاهی به نمایش اجاره‌نشین‌ها نوشت:

«خانه به چه کار آدمی می‌آید و چه طور بنایی را می‌شود خانه نامید؟ هر جا که سر پناه است و شب همه اعضا کنار هم گرد می‌آیند و می‌خوابند خانه است؟ هرکجا که ما را از کارتن خوابی نجات دهد خانه است؟ چرا باید صاحب خانه باشیم؟ چه کسی صاحب خانه است؟ آنکه از خانه خاطره دارد یا آنکه مالک خانه است؟ میل و ضرورت تملک خانه که در جامعه ما موضوع بسیار جدی شده است بر آمده از شرایط اقتصادی و اجتماعی ماست یا ریشه در فرهنگ وباورهای ما دارد؟

این پرسش‌ها با دیدن نمایش اجاره نشین‌ها نوشته و کار معین‌الدین عشاقی در ذهن شکل می‌گیرد؛ نمایش روایت ۳ مأمور شرکت خانه سازی است که در جستجوی خانواده‌هایی واجد شرایط برای تملک خانه طبق موازین این شرکت خصولتی‌اند، اما در این جستجو فقط سر زخم‌ها باز می‌شود و چرک‌های درون آدم‌ها بیرون می‌ریزد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این برون‌ریزی برای هر خانواده یا شخصیتی توأم است با پرسش‌هایی از نوع پرسش‌های بنیادینی که در آغاز این نوشته آمد. وقتی مأمور به خانواده‌ای رجوع می‌کند تا از شرایط آن‌ها برای خانه دار شدن تحقیق کند من مخاطب جای همه سوال‌های او این را می‌شنوم: خانه برای شما چه مفهومی دارد؟ با این معنایی که در ذهن دارید می‌توانید صاحب خانه شوید؟

نخستین خانواده زن جوان تنها شده‌ای است که اجازه می‌دهد استثمار شود ولی پناه گاهی داشته باشد تحت مالکیت مردی هوسران؛ خانواده دوم پیرمرد هنرمند صنایع دستی است با فضای خانواده‌ای کاملاً سنتی؛ بزرگ‌ترین آرزوی او خانه است ولی قبل از آن فهم اینکه چرا در چنین شرایطی گیر افتاده اما او هم به دلیل بالا بودن سن واجد شرایط نیست.

سومی هنرمند مدرن است که به بازیگری مشغول است وبا مأمور سابقه آشنایی دارد او هم از دنیای واقعی به نوعی حذف شده است هم از جهان سینما؛ بازیگر در جهانی احساسی زندگی می‌کند متفاوت از مأمور کاسب پیشه که خانه برایش فقط یک سرمایه گذاری تجاری است.

دو خانواده دیگری که می‌بینیم یکی زن جنوبی و بعدی دو خواهر هم خانه که یکی بیمار اعصاب و روان است هم هیچکدام نمی‌توانند در دایره شرایط آن سیستم قرار گیرند و با وام بلند مدت صاحب خانه بشوند.

این دایره چنان تنگ می‌شود که دو مأمور شرکت هم کم کم از دایره بیرون می‌افتند؛ هر بیرون افتادنی یعنی زوال خانواده و پریشانی اعضای آن. تنها ماموری می‌تواند از شرایط موجود بهره اقتصادی ببرد که در این شرایط خوی کاسبی‌اش را حفظ می‌کند و با افرادی که ما نمی‌بینیم ولی می‌توانیم حدس بزنیم افراد صاحب قدرت و ثروت هستند، معامله می‌کند.

یکی دیگر از شخصیت‌ها مرد ارمنی است که گفت‌گوی با او باب دیگری از موضوع و مفهوم خانه را مطرح می‌کند، در واقع مفهوم خانه برای هریک از این اشخاص معنایی متفاوت دارد.

برای وارطان ارمنی خانه جایی است که زیست درونی و روابط انسانی‌اش شکل گرفته است. برای دیگران چه معنایی دارد؟ وقتی خانه باغ‌ها، خانه‌های اعیانی، قصرهای کوچک را در کلان شهرها می‌بینیم به این فکر می‌کنم که خانه برای چیست و برای هر طبقه اجتماعی چه کارکردی؟ باید برای آدمی چه چیزی را فراهم کند تا بگوییم خانه است؟ جایی که از دیگران فرار کنیم یا جایی که بیمار داری کنیم یا مثل زن جنوبی تنهای نمایش در آن شغل خانگی راه بیندازیم؟ اینجاست که می‌بینم در نزد آدم‌های نمایش مفاهیم اولیه خانه مطرح است تا نخستین نیازهای بشری شأن تأمین شود. خانه برای این شخصیت‌ها نمی‌تواند نیازهای متعالی‌تر آن‌ها را تأمین کند چرا که آن‌ها در اولین نیازها مانده‌اند.

سال‌ها پیش وقتی فرصت گفتگو با سازندگان شهرک خانه اصفهان برایم فراهم شد نخستین سوالی که پرسیدم این بود: چه مفهومی از خانه در ذهنتان داشتید که این شهرک را اینگونه ساختید؟ آدم‌ها در این شهرک قرار بود چه نوع زندگی را پایه گذاری کنند؟ به مثال طراح خیابان اصلی را مستقیم نکشیده است که بهره بردار از فضا دچار خستگی و یک نواختی نشود. این را می‌شود مقایسه کرد با مأمور نمایش که فقط در فکر کاسبی‌اش است.

در روزگاری که نمایش‌ها کمتر خطر می‌کنند و به مسائل جدی اجتماعی می‌پردازند این نمایش متمرکز است بر مسئله‌ای اجتماعی که دغدغه بخش وسیعی از جامعه امروز ماست.

کارگردان برای حفظ تماشاگر هیچ حاشیه روی نمی‌کند چه از نوع طنز یا حرف و شعار سیاسی؛ ساده و بی پیرایه حتی مستند بدون اینکه فقر، تلخی زندگی آدم‌های نمایش و ناتوانی و نداری آن‌ها را به سخره بگیرد بر موضوع خود متمرکز می‌ماند، درست خلاف بسیاری از نمایش‌های شبه اجتماعی که برای جذب تماشاگر به هر حیلبه‌ای متوسل می‌شوند بخصوص شعارهای تند سیاسی منتقدانه بی ارتباط به نمایش ولی در این اثر حتی بازی بازیگران هم این صراحت و صداقت هنری وفادار می‌مانند و بازی‌ها در چارچوب نقش می‌ماند بدون تزئین اضافه.

معین‌الدین عشاقی از نسل هنرمندان تئاتر است که دهه هفتاد تئاتر خود را آغاز کردند و در همین رشته تحصیل کردند و به تئاتر حرفه‌ای می‌اندیشند در اینجا او در مقام کارگردان موفق می‌شود چند بازیگر خوب به جامعه هنری معرفی کند. شاید تداوم اجراها کمک کند نمایش ریتم مناسب‌تری پیدا کند.»

کد خبر 734146

منبع: ایمنا

کلیدواژه: تئاتر تئاتر اصفهان اجرای تئاتر نمایش تئاتر کارگردان تئاتر شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق صاحب خانه پرسش ها آدم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۰۸۷۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه

دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام کرد بیشتر قربانیان حملات اخیر رژیم صهیونیستی به شهر رفح در نوار غزه زنان و کودکان بوده‌اند و در صورت تشدید حملات رژیم اشغالگر به این باریکه، خطر کشتار غیرنظامیان و آوارگی مضاعف فلسطینی‌ها افزایش می‌یابد. در بیانیه این نهاد حقوق بشری آمده است: «فولکر تورک، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل امروز مجموعه حملات اسرائیل علیه رفح در روز‌های گذشته را محکوم کرد؛ حملاتی که بیشتر به کشته‌شدن زنان و کودکان منجر شده است. او بار دیگر نسبت به حمله‌ای تمام‌عیار علیه این منطقه هشدار داد، منطقه‌ای که ۱.۲ میلیون فلسطینی به‌اجبار به آن پناه آورده‌اند.»

بر اساس این بیانیه، چنین حمله‌ای تنها به کشتار بیشتر و آوارگی مضاعف منجر شده و جنایات بین‌المللی بیشتری به همراه خواهد داشت. بر اساس گزارش‌ها، در حملات رژیم صهیونیستی به رفح در ۱۹ و ۲۰ آوریل دست‌کم ۳۳ فلسطینی شهید شدند که ۲۲ تن از آنها زن و کودک بودند. تورک در این بیانیه گفت: «هر ۱۰ دقیقه یک کودک کشته یا مجروح می‌شود. آنها بر اساس قوانین جنگی مصونیت دارند؛ اما در نهایت همین کودکان هستند که بهای این جنگ را پرداخت می‌کنند.»

 از همین رو خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان پای صحبت‌های «غدی عاقل»، استاد فلسطینی الاصل دانشگاه کانادا نشسته و از تجربه شخصی وی و خانواده او در غزه پرسید. در ذیل مشروح این گفتگو از نظرتان می‌گذرد.

-با توجه به اینکه تمام اعضای خانواده شما در نوار غزه و رفح هستند، خبر جدیدی از وضعیت آنها دارید؟

غدی عاقل: کسانی که از بمباران نسل‌کشی اسرائیل جان سالم به در می‌برند، ممکن است از مرگ و ویرانی که از خود بر جای می‌گذارد جان سالم به در نبرند. در اوایل ماه جاری، نیرو‌های اشغالگر اسرائیل از زادگاه من خان یونس در جنوب نوار غزه عقب نشینی کردند، احتمالاً برای آماده شدن برای حمله به رفح. اکنون، آن غیرنظامیانی که در بخت آزمایی مرگ و زندگی برنده شدند، در دنباله رویا‌های شکسته به خان یونس هستند. 

خطر هنوز در هر گوشه‌ای در کمین است، اما پسر عموی من اکرام و شوهرش عوض احساس کردند که مجبور بودند به جمعیت بپیوندند و به منطقه القراره در شمال خان یونس بروند تا وضعیت برادر عوض و محمد و خانواده اش را بررسی کنند. آنچه آنها کشف کردند فراتر از درک بود. محمد، همسرش منار و هفت فرزندشان - خالد، قصی، هادیه، سعید، احمد، ابراهیم و عابد که همگی زیر ۱۵ سال سن داشتند- در حمله هوایی اسرائیل به خانه‌شان به طرز وحشیانه‌ای کشته شدند. خانه آنها خراب شده بود و بدن آنها در حال تجزیه بود، سگ‌ها و گربه‌های ولگرد سعی می‌کردند آنها را بجوند. اکرام و عوض قبر‌های کم عمقی کندند و آنها را دفن کردند.

این دومین باری بود که اکرام و عوض باید برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌های خود را دفن می‌کردند. در ماه اکتبر، آنها مجبور شدند از اجساد تسنیم، یاسمین، محمود و الیاس، فرزندان برادر دیگر عوض، ابراهیم، مراقبت کنند که به همراه مادرشان، نانسی، در بمباران اسرائیل کشته شده بودند.

این بار درد خیلی غیر قابل تحمل بود. پس از بازگشت به خانه، اکرام که غم و اندوه او را فراگرفته بود، ناگهان بینایی خود را از دست داد. علت این مصیبت غم انگیز ناشناخته است و همه ما را گیج و ویران کرده است.

در همین حال، در غرب خان یونس، که اکنون شبیه یک شهر ارواح است، برخی از اعضای خانواده شوهرم سفری مشابه با درد و رنج را آغاز کردند. مقصد آنها: ویرانه‌های خانه هایشان، نه چندان دور از آنچه از بیمارستان الامل باقی مانده است.

کل بلوک، از جمله سه ساختمان چند طبقه که برادر شوهرم و بیش از ۷۰ نفر دیگر در آن زندگی می‌کردند، ویران شد. مردان جوان خانواده عکس، فیلم گرفتند و آنچه از زندگی سابقشان باقی مانده بود را نجات دادند. سپس آنها به المواسی بازگشتند، که زمانی مرکز پر جنب و جوش زندگی در ساحل خان یونس بود، که اکنون به یک اردوگاه چادری تبدیل شده است، سرزمینی بایر از ناامیدی، جایی که در چهار ماه گذشته آواره شده اند.

آنها پس از بازگشت به چادر‌های خود، تصاویر و کلیپ‌های ویرانه خانه‌های خود را با پدر و مادر و خواهر و برادر خود به اشتراک گذاشتند. برای خواهرشوهرم نیما، خبر‌ها و تصاویر خانه اش بیش از حد قابل تحمل بود. او در حین تماشای تصاویر مدام گریه می‌کرد. صبح روز بعد، نیما را بی هوش یافتند. خانواده‌اش او را با عجله به نزدیک‌ترین بیمارستان، الامل بردند، که از قضا به «امید» ترجمه می‌شود، اما هیچ بیمارستان و امیدی پیدا نکردند. یکی از پزشکان قهرمانی که در آنجا مانده بود اعلام کرد که او مرده است. او به سادگی قادر به تحمل این ناراحتی نبود. نیما غرق در غم و ناامیدی، سکته کرده بود. شوهر نیما، سلیمان، و فرزندانش برای تکمیل مقدمات تشییع جنازه، شستن جسد به روش صحیح، یافتن وسایلی برای تابوت و رسیدن به رباب، دختر بزرگ نیما، که به رفح پناه برده بود، تلاش کردند.

در حالی که آنها گریه می‌کردند و ماتم می‌کردند، بمب‌های اسرائیل همچنان بر مناطق مسکونی در رفح، اردوگاه آوارگان نصیرات، دیرالبلاح، اردوگاه آوارگان مغازی و بیت حانون اصابت کرد و صد‌ها کشته برجای گذاشت. در اردوگاه آوارگان یبنا در رفح، یک بمب باعث کشته شدن اعضای خانواده ابوالحنود - ایمان. مادرش ابتصام؛ شوهرش محمد؛ و چهار فرزند خردسالشان: تالین، آلما، لانا و کرم شد.

در جریان این بمباران شدید، سلیمان از ترس امنیت او و فرزندانش تصمیم گرفت که به رباب اطلاعی ندهد. نیما را بدون او دفن کردند. انتخاب ویرانگر بود، اما خطرات سفر به رفح و بازگشت بسیار زیاد بود. حملات هواپیما‌های بدون سرنشین، گلوله باران یا بمباران کشتی‌ها بی امان بود.

روزی که نیما را دفن کردند، ارتش اسرائیل بازار اردوگاه مغازی را بمباران کرد و ۱۱ نفر را کشت که بسیاری از آنها زن و کودک بودند. این اولین باری نبود که درد‌های شدید به چنین مرگ نابهنگامی در خانواده منجر می‌شد. در سال ۱۹۶۷، عبدالله، پدر سلیمان، با آشکار شدن واقعیت تلخ اشغال نظامی اسرائیل، دچار سکته مغزی شد. با از دست دادن خانه خود در نکبه ۱۹۴۸، وحشتی که ارتش اسرائیل در سال ۱۹۶۷ بر سر مردم فلسطینی غزه ایجاد کرد، شوک دیگری بود. اما در نهایت، چیزی که بیش از حد تحمل شد، ربودن پسرش سلیمان توسط سربازان اسرائیلی بود که در آن زمان یک کودک ۱۶ ساله بود. عبدالله که از سرنوشت سلیمان چیزی نمی‌دانست و نمی‌توانست فکر از دست دادن او را بپذیرد، تسلیم غم و اندوه شد و سکته مغزی بدن او را ویران کرد و او را فلج کرد. او هفت سال در اردوگاه خان یونس مصیبت‌های زندگی را تحمل کرد تا اینکه یک هفته پس از بازگشت سلیمان به غزه از دنیا رفت.

سلیمان از اینکه همسرش نیما به اندازه پدرش درد طولانی نداشت، خدا را شکر کرد و از فرزندانش خواست سوره فاتحه را برای او بخوانند. نیما تنها یکی از بیش از ۱۰۰۰۰ زن فلسطینی است که تاکنون در این جنگ جان باخته است. او یک میزبان عالی و یک آشپز فوق‌العاده بود که یک روز در آرزوی زیارت مکه بود و با دقت تمام پولهایش را برای این سفر پس انداز می‌کرد.

مرگ نیما نه تنها رویا‌های او را خاموش کرد، بلکه گرما و سخاوتی را که ذات او، یعنی جوهر فلسطینی را مشخص می‌کرد، خاموش کرد. او یک خلاء را پشت سر می‌گذارد که فقط با درد دل و از دست دادن پر شده است. موشک‌های یک پهپاد هرمس ساخت اسرائیل می‌تواند حریم هوایی بدون محافظ غزه را سوراخ کند و جان انسان‌ها را در چند ثانیه بگیرد. موشک‌های به اصطلاح «آتش و فراموش کن» می‌توانند اهدافی را در فاصله بیش از ۲.۵ کیلومتری (۱.۵ مایلی) در آسمان هدف قرار دهند، بنابراین وقتی شلیک می‌شوند، هیچ کس روی زمین نمی‌داند که در حال آمدن هستند. غیرنظامیانی که به تجارت خود می‌پردازند فوراً کشته می‌شوند، زیرا هیچ کس و هیچ چیز برای محافظت از آنها وجود ندارد.

هیچ هواپیمای جنگی اردنی، انگلیسی، فرانسوی یا آمریکایی برای دفاع از ۵۰ زن کشته شده هر روز در ۲۰۰ روز گذشته توسط اسرائیل مستقر نشد. به نظر می‌رسد "آتش و فراموش کردن" در غزه یک سیاست جهانی است.

اما فریاد قاطع من این است که دنیا هرگز نباید فراموش کند. مردم خوب در سرتاسر جهان تلاش می‌کنند تا اطمینان حاصل کنند که مسئولین این جنایات و کسانی که به آنها اسلحه داده اند، با محاکمه روبرو خواهند شد و شبح عدالت تا پایان روز‌های خود تحت تعقیب قرار خواهند گرفت.

غدی عاقل، یک استاد دانشگاه فلسطینی الاصل در کاناداست که در حال حاضر استاد دانشگاه آلبرتا در ادمنتون کاناداست. او از زمان آغاز جنگ غزه مقالات، یادداشت‌ها و گزارش‌های تفصیلی فراوانی را در رسانه‌های جهان از جمله رسانه‌های کانادا منتشر کرده است.

باشگاه خبرنگاران جوان بین‌الملل خاورمیانه

دیگر خبرها

  • دومین برنامه‌ سینماتک خانه سینما به مستندخوانی اختصاص یافت 
  • وقتی «خانه خدا» سینماها را شلوغ کرد
  • خشم پدر، جان همسر و فرزندش را گرفت
  • برگزاری نشست روایتگری بیداری در اروند
  • روایت بیداری در آبادان
  • نمایش و نقد فیلم‌تئاتر «شهر آفتاب مهتاب» در سینماتک خانه هنرمندان
  • نبود زمین برای ساخت مسکن، چالش این روزهای مددجویان و کمیته امداد
  • معرفی چری تیگو ۹ پلاگین هیبرید در نمایشگاه پکن ۲۰۲۴
  • بزرگداشت اکبر زنجان پور و دو جای خالی
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه